بسم ربّ الشّهداء و الصّديقين
تقديم به دو مجاهد شهيد
سردارشهيد قاسم سليماني
سردار شهيد ابو مهدي المهندس
چقدر زيبا بود اعتكاف اين دو كبوتر
و آخرين حد از عشق، قاف اين دو كبوتر
حرم به ولوله افتاد، آسمان شد مبهوت
شكست وقتي بال طواف اين دو كبوتر
يكي به سن سمن، ديگري به سن شقايق
نبود بيش از اين اختلاف اين دو كبوتر
من از حقيقت پرواز دست برميدارم
رسيد اگرسيمرغي به قاف اين دو كبوتر
تمام پنجره ها يك صدا شهادت دادند
كه مرگ زخمي شد در مصاف اين دو كبوتر
و آخرش در آغوش هم به اوج رسيدند
ز هم نشد هرگز وا ، كلاف اين دو كبوتر
پرنده هاي مهاجر هنوز حيران هستند :
چقدر زيبا بود اعتكاف اين دو كبوتر
#زين_العابدين_آذرارجمند _لنگرودي
بسم الله القاصم الجبارين
به ياد سردار
داغ تو اگرچه روز را شام كند
دشمن را زهرِ مرگ در كام كند
اقيانوسي ز خشم هستيم همه
ما را مگر انتقام آرام كند
مردانه پي عشق روانه بودي
تو مالک اشتر زمانه بودي
سيمرغ! . به تو دست مگسها نرسيد
از بسکه بلند آشيانه بودي
تو در قنوت مگر از خدا چه خواسته اي
كه اينچنين پر و بالت تمام سوخته است
تو مست اينطرف افتاده اي سراپا خون
و آنطرف تهي از باده . جام سوخته است
چه بيت زيبايي بالبداهه ساخته اي !!
تنت چنان غزلي ناتمام سوخته است
#زين_العابدين_آذرارجمند_لنگرودي
هوالحق
ما ديده به دستان علي دوختهايم
در سينه از عشق شعله افروختهايم
دوزخ چه توان نمود با مايي كه
از عشق علي و آل او سوخته ايم
حقير : ارجمند
الحمد لله الذي جَعَلَنا مِن المتمسكين بولاية اميرالمؤمنين و اولاده المعصومين
به نام خدا
#شعر_طنز « اف اي تي اف » تقديم به همه سينه چاكانِ چشم بسته آن ( خلاصه كم و زياد رو ببخشن )
اي منتهَي الْآمال من ! . « اف اي تي اف » (1)
اي قيل من . اي قال من ! . «اف اي تي اف »
من نوكر دربست تو و چاكر تو !
قربان تو امثال من ! « اف اي تي اف »
از شوق تو حيران جهان هستم و نيست
كس با خبر از حال من ! « اف اي تي اف »
بيهوده مكن سعي كز اين دل بروي
تو مال مني . مال من ! « اف اي تي اف»
السّاعه خدا كند كه تصويب شوي
تا خوش شود احوال من « اف اي تي اف »
از آتش عشق تو ببين سوخته است
شلوار و پر و بال من ! « اف اي تي اف »
از باغ نگاه تو گلابي چيديم
اي پخته و اي كال من ! « اف اي تي اف »
هر جا من خسته مي روم ميآيي
چون سايه به دنبال من ! « اف اي تي اف »
در راه رضاي تو پذيرفته شود
محبوب من ! . اعمال من «اف اي تي اف »
نقل و خبر و عكس تو آويخته است
از سالن تا هال من ! « اف اي تي اف »
يك غمزه شيرين تو پر خواهد كرد
با لطف تو يخچال من ! « اف اي تي اف »
خوش خواهد شد حال نتاني و ترامپ
با مشت توو مال من !! « اف اي تي اف» (2)
زينالعابدين آذرارجمند لنگرودي
پا نوشت :
1- منتهي الآمال : آخرين درجه آرزو / نهايت درخواست قلبي
2- نتاني : مخفف نتانياهو / مشت تو و مال من : مشت و مال
بسم الله النّور
ايّام شهادت مظلومانه بيبي دو عالم زهراي مرضيه ( سلام الله عليها) تسليت باد
شب نگاه خويش را باور نداشت
اشك و آه خويش را باور نداشت
: آه يعني اين همان آلاله است!؟
اين همان شببوي هجده ساله است!؟
اين همان ياس سيه پوش من است !؟
اين همان فرياد خاموش من است !؟
قير شد شب داد زد ناگاه : نه!
اين همان ياس است يعني !؟ . آه نه !!
پس چرا اينگونه آرام است . آه
اشك من آخر چرا رام است !؟ . آه !
باد خود را پيش او گُم ميكند
خاك از رويش تيمم ميكند
سوخت آتش را تماماً عشق او
آب ميگيرد ز چشمانش وضو
آه نه !! . امكان ندارد . واي واي
دستهايش جان ندارد . واي واي
عشق زير پاي او پژمرده است
صورتش انگار سيلي خورده است
بشكند دستش كدامين بت پرست
اينچنين پهلوي اين گل را شكست
آه بر اين تن كه بر او شب گريست
لكه هاي بوسه شلاق كيست
تاريخ سرودن : 72/9/8
زينالعابدين آذرارجمند لنگرودي
« کسي که بغضش را، تکه تکه خورده »
مثنوي غزي
تقديم به جانبازان شيميايي
نداشت قلب تبر ، عشق را نميفهميد
« بهار » ، « بار دگر عشق » را نميفهميد
سفر به خلوت سبز درختها نكنيد
اگر كه مثل تبر عشق را نميفهميد!
اگر به پيچكها شك كنيد در اين باغ
شما توكّل بر عشق را نميفهميد !
چو سرو بايد لبريز ايستادن بود
نشستهايد ؟! مگر عشق را نمي فهميد ؟!
به سوي آبيها تا شبيه رودي سبز
نكردهايد سفر ، عشق را نمي فهمي
کسي به نالةآتش، سپرده گوش اينجا !؟
پر از سكوت، کسي ميکند خروش اينجا
يكي شبانه ز نرگس، سراغ مي گيرد
شبيه لاله تنش، بوي داغ مي گيرد
چه ناکجاي غريبي است آسمان، بي عشق !
نگو! که خواهد پوسيد دستمان بي عشق
و اين منم كه خزان را چو برگ زيستهام
ز زندگي چه بگويم كه مرگ زيستهام
كسي كه خود را يكباره حيف كرد ، منم
كسي كه در خود پوسيد و كيف كرد ، منم
کسي که هيچ به آيينه ها، نگاه نکرد
ز توبه کردن خود، توبه هيچ گاه، نکرد
کسي که از سخن خويش يکه خورد، منم
کسي که بغضش را، تکه تکه خورد، منم
کسي که در گذر بادهاي ديوانه
نشست و گيسو افشاند، مست بر شانه
کسي که شُست، به يکباره، دست از دل خويش
ميان طوفان، طرفي نبست، از دل خويش
کسي که هيچ، دريغش نيامد، از لب تيغ
براي خاطر عشق ، از جنون، نکرد دريغ
کسي که عمري، لبخند زد، براي خدا
چو ني به دست خويش، بند زد براي خدا
كسي كه مبهوت از عطر سيب مانده ، منم
كسي كه پيش خودش هم غريب مانده منم !
شبي مخاطب والشمس، کرده ام خود را
شبيه آيينه لمس کرده ام خود را
چو من ز خويش عيادت نكرده است كسي
چنين چو من به خود عادت نكرده است كسي
چه ميكنم ؟ هيچ . از درد ناله، شب تا صبح
چه ميشوم ؟ از سرفه مچاله شب تا صبح
منم كه تاولهايم هنوز ميخندند
به خنده لب را وا ميكنند و ميبندند !
دگر اگرچه برايم نمانده حوصلهاي
نمي كنم ولي از دردهاي خود گلهاي
چفية من تصوير گنج و رنج من است
كه يادگاري از كربلاي پنج من است
چفيهام او را گرچه غش نميگيرد
و مثل من هرگز سرفهاش نميگيرد
غمي غريب ولي در نگاه او جاريست
هميشه رود كبودي از آه او جاريست
چفيهي من وقتي كه شيميايي شد
در آرزوي شهادت كمي هوايي شد
ولي هنوز نفس مي كشد و منتظر است
به دور خويش قفس مي كشد و منتظر است
خدا كند ، نكند صبر او حرام شود
وكار اينهمه لبخند من تمام شود .
زينالعابدين آذرارجمند لنگرودي
بسم ربّ الشّهداء
از جور خزان درد كشيده بلبل
وز هجر و فراق زخم ديده بلبل
خوابيده اي آرام . چنانكه انگار
بر بستري از گل آرميده بلبل
#زين_العابدين_آذرارجمند_لنگرودي
عكس :
معلم شهيد قاسم آذرارجمند برادرش سردار شهيد حاج محمود آذرارجمند را ميبوسد
بسم ربّ الحسين
غزلي عاشورايي _ محرم 97
غوطه در آب ندامت بخورم خوب شوم
قدري از جام محبّت بخورم خوب شوم
نوكرانت همه مجذوب و همه واله و مست
اين ميان قدري حسرت بخورم خوب شوم
آهني زنگ زده هستم و در كوره عشق
آه اگر خوب حرارت بخورم خوب شوم
كردهام مشق گناه از بس تنها وقتي
سينه ام پاره شود . خط بخورم خوب شوم
مدتي هست كه دور از جان حالم خوش نيست
آمدم چايي هيئت بخورم خوب شوم
من مريض رخ زيباي تو هستم آقا
قرص خود را سر فرصت بخورم خوب شوم
شوري اشك غمت گر كه به كامم برسد
جرعهاي از اين شربت بخورم خوب شوم
صورتم خيس اگرچه شده از اشك ولي
موقع سينه دو تا لت بخورم خوب شوم !
يا نگاهي به من از روي تأسف بكني
اندكي شرم و خجالت بخورم خوب شوم
به در خيمه ات آقا چه ز حُر كم دارم
لقمهاي توبه ز دستت بخورم خوب شوم !
#زين_العابدين_آذرارجمند_لنگرودي
درباره این سایت